به نام خدا
امروز درکی به ما شد در حد نبودن و جدا شدن از همه ی از همـــــه ی آنچه که مرا پیچاند در پیچ چاله های چین و چروکها! پشت دستم را داغ کردم که دیگر چنین خطوراتی در خطوط خواستگاه خاطراتم خطی به جای نگذارد ولی هرگــــــز... نه من نمیگویم هرگز که "یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته " آسد جلیل!
اینها بود و دیگر هیچ! آن بلا که بر ما آمد تجربه ای بود برای رسیدن به معبود و موعود ... راهی دیار نورم ...سنگین تر از آنچه که تا به اکنون داشته ام ...راستی داشته هایم را دزد برده است خدا توفیقش را زیاد کند بارمان سبک شده دستهای خالی ام رامیبرم که ره توشه ای بر دارم دعاکنید دست خالی برنگردم ... بدرود
....................................................................................................