دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

بنزین

سلام

بعد از مدتها دوباره توفیق اجباری شد که به وبلاگ برگردم؛ بخاطر بسته بودن تلگرام و اینستاگرام و ... وگرنه کی حوصله داره بیاد وبلاگ نویسی کنه!!!! 

متاسفانه قرار بود به عقب برنگردیم، به قول شاعر که هووووی سخن تازه بیار تا دوجهان تازه شود!!! یه روزی هم یه آقای بنفشی اومد تو میتینگ هاش گفت ما به عقب برنمیگردیم و زد کاسه کوزه قبلیا رو شکست ؛ ولی این روزا خودش کم کم داره میفهمه که کارایی که قبلیا کردن همچین بی حساب و کتابم نبوده! فلذاست که دنده رو عقب گرفته از روی مردم داره رد میشه تا هین سخن تازه بگه!! در حالی که خیلی دیره ...

گفتن مسکن مهر جیزه و کخ و عنِ! ولی حالا خودشون برگشتن طرح ملی مسکن راه انداختن!

گفتن بنزین تولید داخل سرطان داره ، یه مدت بنزین وارد کردن ولی دوباره دیدن نه نمیصرفه همون تولید کنند بهتره!

گفتن سهمیه بندی عنِ! بساط کارت سوخت رو جمع کردن باز امروز دوباره خودشون فهمیدن اشتباه کردن!

گفت یارانه نقدی دادن دست مردم موجب تورم و افزایش قیمتهاست، حالا میخوان یارانه نقدی رو بیشتر کنند!


بهتر نیست ما از تجربه قبلیها استفاده کنیم و برنامه های خوب اجراشده رو بهم نریزیم؟

بهتر نیست مردم رو به جان هم سر ندیم و با تعامل و وحدت برای پیشرفت کشور کار کنیم نه برای منافع حزب و گروهیمون؟

بهتر نیست از تخریب عملکرد دیگران، عذرخواهی کنیم؟

بهتر نیست ما مردم هم کمتر فریب حرفها و تهمتهایی که به ناحق روا میشه رو بخوریم؟

مردم عقل داشته باشید .. 

به کسی رای دادید که قرار بود به عقب برنگردونتون؛ ولی حاصلش چی شد؟


اندکی تفکر ... بازهم میخواین به این مفت خورها رای بدین؟ 


تولد

دو سه روز پیش تولدم بود؛

سه سال دیگه میشم سی ساله :)

از برف تا حرف

گاهی وقتها متوجه نیستیم چیکار میکنیم!

فکر میکنیم هدفی که انتخاب کردیم درست و به جاست، اما بعد مدتی میوفتیم تو بن بست، البته خدا چون صلاح نمیدونه میندازمون تو بن بست، سالها بعد متوجه میشیم چقدر اون بن بست خوردنه مفید بوده و مانعی ایجاد کرده واسه اینکه تو باتلاق تصمیم اشتباه خودمون فرو نریم!


خدایا ؛ حالا درسته ما خیلی مغروریم و حرف فقط حرف خودمونه و نظر بقیه رو قبول نداریم، ولی ازین بابت خاطرم جمع شده که گاهی میندازیم تو بن بست که از راه خارج نشم.

یهو میبینی از اون بن بست یه راه میانبری پیدا میشه که از هیچ شاهراهی گمانشو نمیبری!

خدا اینجوری آدمهاشو هدایت میکنه ...

من خیلی چیزها رو دوست داشتم که بهش برسم ، سعی و تلاشمم کردم ولی نتونستم بهش برسم ... یعنی خدا جلومو گرفت!

ولی خب خدا وقتی چیزی رو ازت میگیره میخواد جایگزین بهتری بهت ببخشه!

گاهی این جایگزین یه احساس آرامش تو زندگیه، گاهی ایمان و حب اهل بیته، گاهی هم نشین و رفیق خوبه، گاهی همسر صبور و پاکدامنه، گاهی مال و داراییه ، گاهی هم هدایت و سربه راه شدنه!

بهرحال کاش خدا بزنه پس سرمون قبل اینکه سرمون به سنگ بخوره!


امشب اولین برف زمستونی تو تهران شروع کرد به باریدن و دلم نیومد فضای سرد وبلاگ قدیمیم رو به نوشته ای گرم نکنم :)


پ.ن1:میگن برف حرف میاره :/

پ.ن2: اگه خواننده ای داره اینجا دلش گرم و لبش خندون  ...


عزت زیاد

امرِ خیر!

و چقدر از خانواده ام طعنه شنیدم!

بخاطر سرخود عمل کردنم ...

بخاطر عزم به امرخیر و شنیدن جواب "خیر" ...


اللهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک

پائیزِ بیست و ششم

پائیز روزهایش به کوتاهی می رود،

و درختان را از برگ و بار خالی میکند،

تا انسان فرصت را مغتنم شمارد و کوتاهی عمر را تماشا کند!

پائیز فصل صبر است،

فصل پرورش است،

فصل بندگی ست!

و شبهای بلندش فرصتی ست برای جبران آنکه تابستانش به خطا رفته! :)

پاییز فصلی ست برای قرار ملاقات، فصلی است برای دیدن او ، کنار هر برگ درختی، که جز به اجازه او به زمین نمی افتد؛

وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا ...



یادگاری

کسی هست که اینجا رو بخونه؟

اگه کسی هست برام پیغام بزاره تا بدونم اینجا مخاطب دارم هنوز ...


لیلة الرغائب

این نماز آرزوها را نمیخوانم اگر
من نباشم زائر کرببلا امسال هم!


آقازاده

من در کشورم، قانون دارم، هنر دارم، نیروی مستعد و کوشا دارم، دستهای توانا و ذهنهای خلاق دارم، ذخایر و نعمات خدادادی دارم، نیاز و کشش در کشور من بیداد میکند!
من اقتصادم را متحول خواهم کرد چون:
من یک ایرانی توانمند هستم 
اما
#من_فقط_آقازاده_نیستم!

دریا...

هرکسی چیزی دارد که اگر از آن جدا شود ، حیاتش به ممات می انجامد!
این را از ماهی قرمزی که از آب به بیرون افتاده بود یاد گرفتم!
آنچه در آن غوطه وریم برای تمام ما یکسان است، اما هرکس در جستجوی دریایش مختار است!
به چه اندازه میخواهید قانع شوید؟
یک تنگ بلور؟ یک حوض کوچک فیروزه ای؟ یا یک استخر برایتان کفایت میکند؟

گفته اند برای هر چیزی اندازه ای است
برای پیدا کردن وجودت باید در آنچه غوطه وری شنا کنی ،چون بدون آن خواهی مرد!
حدود دریا دست خودت است!


بدون شرح

اول سال بود و گربه ای داشت پوست پرتقال میجوید!
یا کریم ها به دنبال جفت خود می پریدند و جای خلوت پیدا نمیکردند!
و از اضطراب ترافیک سیزدهم ، سبزه های زیادی از حال رفته بودند!
ماهی قرمز را که خدایش بیامرزد!
از آجیل ها فقط تخمه ژاپنی ها مانده بودند ، و پسته ها فهمیدند نباید بی هیچ دلیلی برای هر اجنبی بخندند!
فرجام هر خنده ی بی دلیلی تلخ است!

امروز سومین روز بهارست و به امید آنکه دید و بازدید ها را محدود به همین چهار روز تعطیلی اول سال نکنیم!