زبانم لکنتی بی انتها را
کشید و خواند
رزم کربلا را
یگانه شه سرش از تن جدا شد
و دشت کربلا مانده ست مارا
نگاه دختر شیر خدا بین
بریدن دید و
عرش انگار لرزید
ولکن
ما راَت الا جمیلا
بگو زینب تو دخت حیدر هستی
تو تنها
یادگار مادر هستی
جگرها سوخت در داغ برادر
مفسر
خوان تو لکنت های مارا
محرم89